بگویید آن غایت آرزو را


که دیدیم بر آرزوی تو او را

ز آشفتگی های من داستان ها


بگویید آن یار آشفته مو را

ز نومیدی من حکایات شیرین


بگویید آن چشمهٔ آرزو را

حدیثی بگویید تا رحمت آید


به حال من آن یار بیداد خو را

درازست طومار اندوه و ترسم


که آن فتنه کوته کند گفتگو را

ز بی تابیم آنچه در گفته آید


بگویید او را،بگویید او را